وراثت یا محیط
چکیده
شخصیت هر انسانی توسط عوامل متعدد و بیشماری شکل می گیرد که منجر به نوع تفکر و اعمال و رفتار فرد می شود . هر انسانی دارای شخصیتی خاص و ویژه است و کاملا منحصر به فرد رفتار می کند.
تواناییها، عقاید، و صفات شخصیتی در هرفرد ترکیب ویژهای دارد که او را از دیگران متمایز میسازد. در هم آمیختگی عوامل وراثتی و محیطی، در شکل دادن به شخصیت فرد از بدو تولد وجود دارد. در نتیجه، میان صفات به ارث برده کودک و محیطی که در آن بزرگ میشود، نوعی همبستگی وجود دارد.
در شکلگیری شخصیت دو عامل کلی نقش دارد: عامل زیستی و عامل محیطی.
این دو عامل مهم و اساسی باعث شکل گیری هر انسانی چه به لحاظ ظاهری و جسمی و چه به لحاظ روحی و روانی می گردد.
عده زیادی از روانشناسان نظری فراتر ایراد کرده و معتقدند که علاوه بر تاثیر محیط در خصوصیات جسمی بسیاری از خصوصیات روحی و روانی انسان نیز تحت تاثیر وراثت قرار دارد .
اما عده بسیار زیادی از روانشناسان بر این اعتقادند که نه وراثت و نه محیط به تنهایی همه خصوصیات فرد را تعیین نمی کند بلکه این عوامل با هم و به کمک یکدیگر عمل می کنند .
بطور کلی همه رفتارهایی را که انسان از بدو تولد بدون آموزش و یاد گیری انجام می دهد غریزی است مانند ( مکیدن پستان مادر توسط طفل- گریه کردن – خندیدن و غیره) و اما رفتارهای اکتسابی کلیه اعمال و حرکاتی است که انسان از بدو تولد و در طول زندگی یاد می گیرد.
انسان در ابتدای تولد به مانند آینه است و این آینه در طول مدت زندگی تصاویر متعددی در خود منعکس می بیند و به مرور تحت تاثیر آن تصاویر قرار می گیرد و روند رفتاری و شخصیتی خاصی را پیش می گیرد.
عوامل زیستی، معمولا به ارث میرسند و از همان ابتدا در فرد وجود دارند.
تحقیق در مورد اثرات ژنتیک (وراثت) روی شخصیت مشکل است به این دلیل که یک اتفاق نظر عمومی در زمینه تعریف شخصیت وجود ندارد و اشکال دیگر این است که از نظر اخلاقی امکان ندارد بتوانیم آزمایشاتی را انجام بدهیم که لازمهشان تغییر دادن متغیرهای ژنتیکی است.
دو شیوه مطالعه رایج در زمینه بررسی تاثیر وراثت بر شخصیت وجود دارد:
• مطالعات مقایسهای روی دوقلوها
• شیوههای کنترل دوقلوها
با وجود مشکلات مربوط به روش شناسی در زمینه تاثیر وراثت بر شخصیت ، تحقیقات انجام گرفته ، این فرض را تائید میکنند که فاکتورهای ژنتیکی نه تنها نقش عمدهای در میزان فعالیت ، نوعدوستی ، پرخاشگری ، اضطراب ، الکسیم ، مجرمیت ، برونگرایی ، هوشمندی و مردم آمیزی دارد، بلکه نقش عمدهای نیز در زمینههای مربوط به روانپزشکی همچون اختلالات عاطفی ، مانیک _ دپرسیو ، روان پریشی و اسکیزوفرنی دارد.
اما سوال اینجاست که اگر افراد بنا بر خصوصیاتی که از طریق ارث به آنان رسیده است و خود نقشی در آن ندارند مرتکب ناهنجاری گردند آیا می توان آنان را محکوم کرد ؟ پس چگونه می شود عدالت را در مورد آنان اجرا نمود ؟ و آیا مجازات بعد از مرگ در مورد این افراد اجرا خواهد شد ؟
سروده هاي سعدي در اين زمينه حاکي از اساسي بودن نقش وراثت در تربيت است:
عاقبت گرگ زاده گرگ شود ---- گرچه با آدمي بزرگ شود
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.
آیا حرف های بالا درست است؟اگر این چنین باشد پس بایستی طومارمان را همینجا بپیچیم و دیگر سراغ تاثیر محیط نرویم!!
اما در مورد تاثیر محیط همین بس که آزمایش "زیمباردو" را مطالعه کنیم.
در پژوهشی عجیب فیلیپ زیمباردو و دانش جویانش ،زندان شبیه سازی شده ای را در زیرزمین گروه روان شناسی دانشگاه استنفورد ایجاد کردند.
چه اتفاقی افتاد؟
نتیجه اش یک جمله بود:
"کمتر از یک هفته زندانی شدن آزمایشی عمری یادگیری را زایل کرد."
تفکیک تاثیرات توارث از تاثیرات محیط بر شخصیت، کار مشکلی است. مطالعات انجام شده روی توارث و محیط نشان میدهد که در پارهای از موارد ژنها یا محیط یا هر دو نقش تعیین کننده دارند.
به تدریج که بچهها بزرگتر میشوند، میتوانند از محیطی که والدین بر آنها تحمیل کردهاند فراتر روند و محیطهایی باب طبع خود برگزینند. این محیطها به تدریج شخصیت آنها را شکل میدهد.
محیط خانواده در تربیت فرزند بسیار مهم است و اگر مشکلاتی در خانواده وجود داشته باشد فرزند به احتمال زیاد دچار عواقب خواهد شد
بعضی از نظریهپردازان فرض میکنند که شخصیت به وسیله هر دو عامل وراثت و محیط شکل میگیرد. برای بعضی وراثت دارای تاثیر مسلط و محیط از اهمیت کمتری برخوردار است.اما یونگ، دیدگاه میانهرویی را برمیگزیند و میگوید: سایق یا روند گرایش به سوی خودشکوفایی فطری است، ولی میتواند به وسیله تجربه و یادگیری تسهیل و بازداری شود.
واتسون، هم در یکی از آثار خود به نقش سازنده و پر اهمیت محیط در تکوین شخصیت عقلی، اخلاقی، اجتماعی و عاطفی افراد اشاره می کند.
تقسیم بندیهای مختلفی میتوان روی محیط انجام داد و تاثیرات آن را بر شخصیت مورد مطالعه قرار داد. در یک تفسیم بندی کلی ، محیط به دو محیط قبل از تولد و محیط بعد از تولد تقسیم میشود.
پژوهشهای مختلف نشان میدهد که حتی شرایط یکسان محیطهای طبیعی یا اجتماعی تاثیرات متفاوتی بر روی افراد گوناگون خواهند داشت. البته این مطلب از جهتی نتیجه تعامل و ارتباط عوامل وراثتی و محیطی است.
علاوه بر این که تاثیر عوامل مختلف محیطی غیر از گرما و شرایط پرجمعیت میتواند دخالت کرده و رفتار فرد را شکل دهد، عامل وراثت نیز از سوی دیگر تاثیر فزایندهای خواهد داشت. به این ترتیب در مناطق جرمخیز یک شهر هر چند آمار افراد متمایل به جرم ، ممکن است زیاد باشد، ولی این شامل همه افراد نمیشود.
بحث وراثت، محيط و تأثير آن ها در تربيت و شخصيت انسان همواره مورد توجه روان شناسان و مربيان تربيتي بوده است ، با اين تفاوت که گاه به وراثت ، نقش و اهميت بيش تري داده مي شد و گاه به محيط.
در ميان عالمان و دانشمندان مسلمان نيز کساني يافت مي شوند که بر وراثت يا محيط تأکيد بيش تري ورزيده و نقش اساسي را به يکي از اين دو عامل داده اند. با وجود اين، در ميان دانشمندان مسلمان افراط و تفريط درباره ي نقش محيط و وراثت به اندازه ي دانشمندان غربي نيست و شايد بتوان گفت در ميان دانشمندان مسلمان، کسي که وراثتي محض يا محيطي محض باشد ، يافت نمي شود.
وراثت، محيط و شخصيت
شخصیت، مجموعه افکار، احساسات، رفتار اجتماعی و ویژگیهای فیزیکی یک شخص میباشد. این شخصیت است که مشخص میکند شما چگونه به دیگران واکنش نشان میدهید. شخصیت، فقط بودن انسان را تعیین نمیکند، بلکه رفتار او را هم مشخص میکند.
تواناییها، عقاید، نگرشها، انگیزشها، هیجانها و صفات شخصیتی در هر
فرد ترکیب ویژهای دارد که او را از دیگران متمایز میسازد. در هم آمیختگی عوامل وراثتی و محیطی، در شکل دادن به شخصیت فرد از بدو تولد وجود دارد. در نتیجه، میان صفات به ارث برده کودک و محیطی که در آن بزرگ میشود، نوعی همبستگی ذاتی وجود دارد.
در شکلگیری شخصیت دو عامل کلی نقش دارد: عامل زیستی و عامل اجتماعی.
عامل زیستی
عوامل زیستی، معمولا به ارث میرسند و از همان ابتدا در فرد وجود دارند.
عوامل زیستی شخصیت که معمولا تحت عنوان "مزاج" به کار میروند، آنهایی هستند که به ارث رسیده و مهمترین این عوامل عبارتند از:
جنس، سن، عوامل عصبی – غددی.
عامل اجتماعی
عوامل اجتماعی، محصول محیط اجتماعی هستند، محیطی که فرد اولین سالهای زندگی خود را در آن گذرانده است.
به طور کلی، میزان تفاوتهای یک صفت در افراد مختلف یک جمعیت را، که بر اثر تفاوتهای وراثتی آنها پیدا میشود، میزان وراثتی بودن آن صفت یا "وراثتپذیری" آن مینامند.
وراثت، انتقال صفات از والدین به اولاد است. بیشترین وراثتپذیری مربوط به تواناییهای هوشی سپس شخصیت و از همه کمتر مربوط به عقاید دینی، سیاسی و علایق شغلی است.
البته ژنها به تنهایی عمل نمیکنند، بلکه محیط نیز تاثیر قابل ملاحظهای روی عمل آنها دارد. بعضی از صفات مشخصه نظیر قد، وزن و هوش تا حدی به وسیله ژنها تعیین میشوند. با وجود این، محیط عامل مهمی در هر یک از این صفات مشخصه به شمار میرود.
آخرین پژوهشها در ژنتیک، زیستشناختی ملکولی و علوم اعصاب نشان میدهد که؛ بسیاری از ویژگیهای بنیانی شخصیت، در زمان تولد به ارث میرسند و خیلی از اختلافات بین شخصیت افراد، نتیجه وجود اختلاف در ژنهای آنهاست. همچنین شیوه اندیشه ما، محصول فعالیت ژنها است.
ظهور علم زیستشناختی ملکولی، باعث کشفیات شگفتانگیزی شده است که بیشک نشان دهنده آن است که ژنها، مهمترین عامل در تمایز هویت یک انسان از انسان دیگر است. بخشی از تفاوتهای شخصی در سرشت همانند: شکل بینی، رنگ پوست، رنگ چشم و بعضی از رفتارها مانند: اعتیاد به الکل، تنباکو، مواد مخدر، داروهای خطرناک، خشونت، پرخاشگری و رفتارهای تهاجمی نیز ریشههای ژنتیکی دارند. اگر چه عوامل غیر ژنتیکی مهمی نظیر: روش تربیتی پدر و مادر و نوع روش آموزشی در مدرسه هم وجود دارند، اما هیچ اثری برجستهتر از ساختار ژنتیکی نیست. به همین دلیل، ویژگیهای سرشت که در اوایل زندگی بروز میکنند همچنان در طول زندگی پای میفشارند.
عوامل وراثتی، نسبت به بعضی از صفات مانند گروه خون، به اندازهای قطعی است که به هر شکل، ارگانیزم ادامه حیات دهد، ژنها آنها را تعیین میکنند. در مقابل در بعضی از موارد، مثل یادگیری مهارتهای پیچیده، وراثت تنها ماده خام و استعداد برای شکلگیری ویژه، توسط الگوی تمرین، یادگیری را فراهم میکند. در روایات اسلامی هم، برخی صفات شخصیت از قبیل: وفاداری و بیوفایی، شهامت و بزدلی، رذالت و پستی، نجابت و بزرگواری و… تا حد زیادی به عوامل ذاتی و ارثی نسبت داده شده است.
تفکیک تاثیرات توارث از تاثیرات محیط بر شخصیت، کار مشکلی است. مطالعات انجام شده روی توارث و محیط نشان میدهد که در پارهای از موارد ژنها یا محیط یا هر دو نقش تعیین کننده دارند. ژنها در مقایسه با محیط در تعیین زمان بلوغ افراد نقش اساسیتری دارند. محیط یکسان، بر خصیصههای شخصی مانند؛ نزدیکی اجتماعی، علایق مذهبی و ارزشها تاثیر معنیدار دارد. محیط بر رفتار اثر میگذارد و آن را محدود میکند و رفتار به نوبه خود به تغییر در محیط میانجامد. مطالعه و مقایسه دوقلوهای همسان(یک تخمکی) و ناهمسان(دوتخمکی) نشان میدهد که محیط و توارث هر دو در بروز پرخاشگری، ارتکاب جرم، رفتارهای معین اجتماعی، ترجیحات غذایی، سوگیری جنسی، میگرن و اسکیزوفرنی نقش دارند.
هر کودک بر اساس شخصیت خود، محیط روانشناختی درونذهنی خاصی را از میان محیط عینی خود برمیگزیند و این محیط درونذهنی است که رشد آتی شخصیت را رقم میزند. به تدریج که بچهها بزرگتر میشوند، میتوانند از محیطی که والدین بر آنها تحمیل کردهاند فراتر روند و محیطهایی باب طبع خود برگزینند. این محیطها به تدریج شخصیت آنها را شکل میدهد. شباهت عجیب دوقلوهای همسان به مرور زمان با پرورش در محیطهای جداگانه کم میشود. در حالی که شباهت دوقلوهای ناهمسان (خواهر – برادر) ولو با هم بزرگ شده باشند، از کودکی تا بزرگسالی کم میشود. در طی مطالعاتی که انجام شده نتایج حاکی از آن است که؛ شخصیت افراد از اوایل تا اواخر نوجوانی در مجموع تداوم عمیقی دارد. عمیقترین تداومها در هوش و علایق فکری بوده است.
بعضی از نظریهپردازان فرض میکنند که شخصیت به وسیله هر دو عامل وراثت و محیط شکل میگیرد. برای بعضی وراثت دارای تاثیر مسلط و محیط از اهمیت کمتری برخوردار است.
بنا بر نظر ریموند کتل، در قلمرو احساسات و یا بر حسب نظر گیلفورد، در قلمرو نیازها تاثیر چیره شونده محیط به چشم میخورد. این عوامل گواه اهمیت یادگیری یا تشکیل عادات در پدیدآیی شخصیتاند.
یونگ، دیدگاه میانهرویی را برمیگزیند و میگوید: سایق یا روند گرایش به سوی خودشکوفایی فطری است، ولی میتواند به وسیله تجربه و یادگیری تسهیل و بازداری شود.
فروم، معتقد بود که؛ اکثر مردم یک فرهنگ، دارای منش اجتماعی مشابهی هستند. کودک، این منش اجتماعی و همچنین منش فردی خود را از تعاملهای منحصر به فرد با والدین به اضافه موهبتهای ژنتیکی خود شکل میدهد. ترکیب تجربههای اجتماعی – محیطی به ویژه عملکرد و رفتار والدین با کودک است که ماهیت شخصیت بزرگسالی را تعیین میکند، هر چند نمیتوان به طور قاطعی چنین تصوری داشت.
واتسون، هم در یکی از آثار خود به نقش سازنده و پر اهمیت محیط در تکوین شخصیت عقلی، اخلاقی، اجتماعی و عاطفی افراد اشاره می کند.
صفات جسمانی، از مفاهیم پایداری هستند که طی تاریخ بشر، مترادف با مفهوم شخصیت به کار گرفته شدهاند. از دیرباز عقیده بر این بوده که افراد چاق، آدمهایی خوش مشرب و شاد، افراد لاغر، مردمانی خجالتی، مضطرب و عصبی و اشخاص قوی بنیه و ورزشکار، افرادی دارای روحیه سالم هستند. یکی از دانشمندانی که به طور جدی در مورد این رابطه اظهار نظر کرده، بقراط حکیم بوده است.
تاثیر وراثت بر شخصیت :
پژوهش در زمینه تاثیر وراثت بر شخصیت
تحقیق در مورد اثرات ژنتیک (وراثت) روی شخصیت مشکل است. دلایل چندی برای این موضوع وجود دارد، یکی از آنها این است که یک اتفاق نظر عمومی در زمینه تعریف شخصیت وجود ندارد. وقتی هیچگونه توافقی در زمینه اینکه چگونه میتوان شخصیت را اندازه گیری کرد، وجود ندارد و با توجه به این که تحقیقات نیاز به روشهای عینی اندازه گیری دارد، دچار مشکل میشویم.
اشکال دیگر این است که از نظر اخلاقی امکان ندارد بتوانیم آزمایشاتی را انجام بدهیم که لازمهشان تغییر دادن متغیرهای ژنتیکی است. برای این که جانداران را از نظر ژنتیکی مورد مطالعه قرار دهیم، میتوانیم از تلقیح مصنوعی یا تولید مثل انتخابی استفاده کنیم. در حالی که انجام چنین کاری در مورد انسان امکان پذیر نیست. در این مورد یک محقق ژنتیکی میتواند از به اصطلاح آزمایشات طبیعت که در مورد دوقلوها اتفاق میافتد، سود ببرد.
شیوههای مطالعه تاثیر وراثت بر شخصیت :
دو شیوه مطالعه رایج در زمینه بررسی تاثیر وراثت بر شخصیت وجود دارد:
• مطالعات مقایسهای روی دوقلوها
• شیوههای کنترل دوقلوها
مطالعههای مقایسهای روی دوقلوهای یک تخمکی و دو تخمکی
دوقلوهای یک تخمکی از یک تخم که به وسیله یک اسپرم لقاح یافته، بوجود میآیند. بنابراین ساختار ژنتیکی آنها یکی است و آنها همیشه از یک جنس هستند. دوقلوهای دو تخمکی که از دو تخم که به وسیله دو اسپرم جداگانه لقاح یافتهاند، بوجود میآیند و شباهت آنها از لحاظ ژنتیکی همچون خواهر و برادران معمولی است.
در تحقیقات و بررسیهای قدیمی روی دوقلوها ، گروههای دوقلوی یک تخمکی یا دوقلوهای دو تخمکی که از یک جنس هستند، در خصوصیات مورد نظر محقق با هم مقایسه میشوند. اگر جفتهای دوقلوی یک تخمکی در مقایسه با جفتهای دوقلوی دو تخمکی شباهت بیشتری نسبت به یکدیگر داشته باشند، میتوانیم نتیجه گیری کنیم که عوامل ژنتیکی نقش مهمی در بوجود آوردن آن خصوصیت داشتهاند. لیکن این نوع نتیجه گیری فقط در صورتی معتبر است که دوقلوهای هر جفت تحت تاثیر فاکتورهای محیطی یکسان قرار گرفته باشند و این امر امکان پذیر نیست، مگر در موارد بسیار نادر. بر اساس این مشکل محققان ژنتیک شخصیت ، به روش تحقیقی دیگری روی آوردهاند که روش کنترل با دوقلوها نامیده میشود.
شیوه کنترل دوقلوها :
شواهد و دلائل متعددی وجود دارد که تعدادی از دوقلوهای دو تخمکی و یک تخمکی از هم جدا شده و در محیطهای جداگانهای بطور متفاوت تربیت شدهاند و علیرغم متفاوت بودن محیط ، دوقلوهای یک تخمکی شباهت بیشتری به هم داشتند. وقتی که شخصیت این دوقلوها بعدا مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت، برخی از تفاوتهای شخصیتی موجود بین آنها ناشی از محیط و برخی از وجوه اشتراک آنها ناشی از وراثت بود. این بررسیها نشان دادهاند که دوقلوهای یک تخمکی از نظر شخصیت بطور قابل ملاحظهای به هم شبیه هستند.
نتیجه تحقیقات در مورد تاثیر وراثت بر شخصیت :
با وجود مشکلات مربوط به روش شناسی در زمینه تاثیر وراثت بر شخصیت ، تحقیقات انجام گرفته ، این فرض را تائید میکنند که فاکتورهای ژنتیکی نه تنها نقش عمدهای در میزان فعالیت ، نوعدوستی ، پرخاشگری ، اضطراب ، الکسیم ، مجرمیت ، برونگرایی ، هوشمندی و مردم آمیزی دارد، بلکه نقش عمدهای نیز در زمینههای مربوط به روانپزشکی همچون اختلالات عاطفی ، مانیک _ دپرسیو ، روان پریشی و اسکیزوفرنی دارد.
شیوه عمل وراثت بر شخصیت :
البته آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که هیچ کدام از خصوصیات شخصیتی از طریق یک ژن به تنهایی ایجاد نمیشوند، بطوری که هیچ ژنی به تنهایی نمیتواند پایه و اساس نمونههای پیچیده خصوصیاتی باشد که تحت عنوان شخصیت مطرح میشوند. این نمونهها به صورت ویژگیهای چند ژنی (پلی ژنی) نامیده میشوند. وقتی کسی میگوید خصوصیات شخصیتی مثل مردم آمیزی ، متاثر و مبتنی بر عوامل ژنتیکی است، این بدان معناست که یک ژن یا ترکیبی از ژنها بطور مستقیم مسئولیت ایجاد آن خصوصیت را بر عهده دارند.
فقط وراثت؟ :
آیا وراثت به تنهایی یا در تعامل با عوامل دیگر شخصیت را تحت تاثیر قرار میدهد؟ هیچ کدام از جنبههای شخصیت مطلقا ناشی از تاثیرات ژنهای منفرد نیست و آنچه مسلم است تعامل اثرات ژنتیکی و محیطی شالوده و اساس همه اعمال ، افکار ، احساسات و نیازهای انسان هستند. اگر یک قسمت از خصوصیات شخصیتی مبتنی بر عوامل ژنتیکی باشد، مسلما قسمت دیگر آن بایستی بر اساس فاکتورهای محیطی حاصل شده باشد، تا آنجا که رفتار انسانی نشان میدهد، ژنها به تنهایی نمیتوانند کاری انجام دهند. ظهور آنها همیشه به هماهنگی با محیط بستگی دارد.
تاثیر محیط بر شخصیت
دید کلی :
از عوامل مهم موثر بر ویژگیهای شخصیتی افراد عامل محیط است. تجاربی که فرد از محیط خود کسب میکند، ارتباط و تعاملی که با محیط دارد، بازخوردها و تاثیراتی که از محیط دریافت میدارد، رشد و شکل گیری شخصیت او را تحت تاثیر قرار میدهد. هرچند افراد انسانی با یک سری ویژگیهای ذاتی که جنبه ارثی و ژنتیک دارند، متولد میشود، اما محیط و جنبههای مختلف آن تاثیر بسزایی در بروز این ویژگیها یا مکنون ماندن آنها ایفا میکند.
بر این اساس هرچند برخی ویژگیهای شخصیت با پایه و اساس ژنتیک در فرد وجود دارند، اما ظهور و بروز آنها به شرایط محیطی بستگی دارد. برخی از ویژگیهای شخصیتی نیز عمدتا توسط محیط در فرد بوجود میآیند و ریشههای ارثی ضعیفی را در آنها میتوان شناسایی کرد. با این حال آن چه برای روان شناسان حائز اهمیت است، تعامل وراثت و محیط است که پیچیدگیهای موجود در این تعامل و تاثیر آن بر ویژگیهای مختلف شخصیتی هنوز جای پژوهش دارد.
انواع محیطهای موثر بر شخصیت :
تقسیم بندیهای مختلفی میتوان روی محیط انجام داد و تاثیرات آن را بر شخصیت مورد مطالعه قرار داد. در یک تفسیم بندی کلی ، محیط به دو محیط قبل از تولد و محیط بعد از تولد تقسیم میشود. امروزه روان شناسان تاثیر عوامل محیطی قبل از تولد را بر انواع ویژگیهای رشدی و شخصیتی مسلم میدانند. شرایط روحی مادر ، احساسات عاطفی او نسبت به جنین در حال رشد و عوامل مشابه دیگر ، رشد و شکل گیری شخصیت کودک را تحت تاثیر قرار میدهد. در محیط بعد از تولد ویژگیهای شخصیتی والدین ، شیوههای تربیتی ، انواع امکانات اقتصادی ، فرهنگی و جغرافیایی محیط رشد کودک ، دارای اهمیت به شمار میروند. در یک تقسیم بندی عمومی محیط موثر بر شخصیت فرد به دو دسته محیط فیزیکی و محیط اجتماعی تقسیم میشوند:
محیط طبیعی یا فیزیکی موثر بر شخصیت :
محیط فیزیکی آن محیط طبیعی است که دارای آب و هوا ، شرایط اقلیمی ، منابع غذایی و دیگر امکانات مادی میباشد. هر کدام از این عوامل میتوانند بر روی شخصیت افرادی که به نحوی با آنها در ارتباط هستند، تاثیر بگذارد. در مناطقی که با تغییرات فصلی ، تغییرات دمایی بارزی صورت میگیرد، میتوان اعمال بسیار خصمانهای را در فصل تابستان گرم بیشتر از فصل زمستان مشاهده کرد. مردمی که در مناطق کوهستانی زندگی میکنند، با غریبهها کمتر جوش میخورند. در حالی که مردمی که در مناطق جلگهای زندگی میکنند، چنین نیستند. شواهد متعددی که حاصل پژوهشهای مختلف در این زمینه میباشد، حاکی از تاثیر محیطهای فیزیکی بر شخصیت افراد و شکل گیری و رشد آن است.
محیط اجتماعی :
قسمت اعظم یادگیریهایی که شخصیت افراد تحت تاثیر قرار میدهد نه در فضای معمولی محیطهای طبیعی، بلکه در محیط بسیار پیچیده که به وسیله رفتار افراد دیگر خلق و ایجاد شده است، انجام میپذیرد. منظور از محیط پیچیده اجتماعی یعنی الگوهای فرهنگی ، طبقه اجتماعی ، شیوههای تربیتی کودکان ، ساختار خانواده ، سیستمهای تعلیم و تربیت و الگوهای استخدامی است. هر کدام از اینها به نوعی تاثیرات خود را روی شخصیت افراد نشان دادهاند.
رفتار اعضای وابسته به یک فرهنگ در قبال افراد مسن ، به حس احترام به خود افراد مسن جامعه تاثیر میگذارد. اعضای یک طبقه اجتماعی بر روی نحوه گفتار ، نوع پوشش ، امکان بازآفرینی فعالیتها ، نحوه تلقی از استعدادها و اهداف زندگی تاثیر میگذارد. آنچه که افراد در دوران کودکی خویش تجربه میکنند، مانند تنبیههای انضباطی والدین ، الگوهای غذایی ، شیوه بروز احساسات و عواطف ، ممانعتها و انتظارات غالبا پایه و اساس شخصیت افراد در سنین بزرگسالی است. در ارتباط با این موضوع ساختار خانواده هم دخیل است. یعنی تعداد خواهران و برادران ، تعداد افراد خانواده ، وجود پدر یا مادر ، تماما نشان دادهاند که نقش عمدهای در تحول شخصیت کودک به عهده دارند. در خارج از محیط خانه ، شخصیت به وسیله مشخصههای محیط اجتماعی مثل مدرسه ، میزان تحصیلات ، شغل و محل کار تاثیر میپذیرد.
تفاوتهای فردی در تاثیرپذیری شخصیت از محیط :
پژوهشهای مختلف نشان میدهد که حتی شرایط یکسان محیطهای طبیعی یا اجتماعی تاثیرات متفاوتی بر روی افراد گوناگون خواهند داشت. البته این مطلب از جهتی نتیجه تعامل و ارتباط عوامل وراثتی و محیطی است. به عنوان مثال تاثیر آب و هوای گرم را بر روی افرادی که در محیط پرجمعیت زندگی میکنند، در نظر بگیرید. کاملا واضح و روشن است که چنین موقعیتی ، اعمال به شدت خصمانه را افزایش میدهد، اما این امر بدان معنی نیست که هر کسی که در چنین محیطی زندگی میکند، رفتار خصمانهای خواهد داشت.
تفاوتهای فردی در عملکردهای مردم در قبال گرما در شرایط پر جمعیت را نیز از یک سو میتوان نتیجه تعامل عالی وراثت و محیط دانست. به عبارتی ، علاوه بر این که تاثیر عوامل مختلف محیطی غیر از گرما و شرایط پرجمعیت میتواند دخالت کرده و رفتار فرد را شکل دهد، عامل وراثت نیز از سوی دیگر تاثیر فزایندهای خواهد داشت. به این ترتیب در مناطق جرمخیز یک شهر هر چند آمار افراد متمایل به جرم ، ممکن است زیاد باشد، ولی این شامل همه افراد نمیشود. چرا که عواملی محیطی که موثر بر تقویت ویژگیهای شخصیتی که مانع گرایش به جرم در فرد میشود، نیز در مورد افراد وجود خواهد داشت. همین طور عاملی به نام ژنتیک که تاثیر قوی در تعامل خود با محیط برجا میگذارد.